یاشیل وطن: معاویه بن ابى سفیان داراى سپاهى یک دست و مجهز به سلاحهایروز بود، که از آغاز ورود اسلام به منطقه شام و پذیرش اسلام توسط اهالى این منطقه، سایه شوم وى را بر بالاى سرشان احساس کرده و او را امیر فاتح و “کدخدای” روزگار و میزان اسلام و کفر میخواندند و مخالفان و دشمنانش را مخالف اسلام و قرآن میدانستند.
امّا مدیران تشکیلات امام حسن مجتبى(ع) داراى چنین نظم و تشکلى نبودند. آنان از میان اقوام و ملیتهاى مختلفى برخاسته که پس از رحلت رسول خدا(ص)، چهار خلیفه را دیده و در حکومت خلیفه پنجم به سر میبردند. همان مردمى که جرئت و جسارت کرده و سه خلیفه از چهارخلیفه پیشین را (به حق و یا به ستم) کشتند. اینان داراى مرام واحد و اتحاد کلمه نبودند. گرچه به ظاهر در سپاه امام حسن(ع) حضور داشتند و از امکانات و تجهیزات آن برخوردار بودند، ولى در مواقع خطیر و حسّاس، به فکر و سلیقهخودشان عمل میکردند و از فرماندهى کل قوا، پیروى نمىکردند. همان طورى که در عصر امام على(ع) نیز چنین مىکردند و آن حضرت را در لحظات حساس و سرنوشت ساز تنها مىگذاشتند و به أنحاى مختلف، وسیله آزار و رنجش_رهبر مسلمین را فراهم مینمودند.
چنین مردم و چنین مدیرانی، تحمّل و ظرفیت خواستهها و آرمان والاى امام حسن(ع) را نداشته و او را در برابر سپاه عظیم و یک دست معاویه تنها گذاشته و بسیارى از رزمجویان و مدیران تشکیلاتی و حتى فرماندهان به سپاه شام پیوسته و بسیارى دیگر سپاه طرفین را رها کرده و به شهرهاى خویش برگشتند و عدّهاى نیز با جدا شدن از سپاه، به یاغىگرى و غارتگرى روى آوردند. تنها عده کمى از سپاه آن حضرت، ثابت قدم مانده و بر بیعت خود باقى ماندند.
امام حسن مجتبى(ع) در ضمن خطبهاى به این مطلب اشاره کرد و فرمود: 《ولو وجدت أعواناً ما سلمت له الأمر، لأنّه محرّم على بنى امیّه؛》 اگر یار و یاورى مىیافتم، حکومت را به معاویه واگذار (صلح) نمىکردم. زیرا حکومت بر بنى امیّه حرام است.
انتهای پیام/
https://www.yashilvatan.ir/?p=42070